223.

ساخت وبلاگ

امکانات وب

امروز که در واقع الان دیگه دیروز محسوب میشه ، سالگردمون بود .

دومین سالگرد ِ روزی که زن و شوهر شدیم . 

روزی که بهم قول دادیم تا آخرش پای هم بمونیم با هر سختی جا نزنیم و دنیا رو برای هم قشنگ تر کنیم.

یادمه پارسال کلی تدارک دیدم برای سالگردمون ، از میز کندی بار گرفته تا شام خاص لاکچری ، همشم خودم درست کردم. 

از بادکنک های چراغدار گرفته تا شمع و عود و غیره و ذلک !!!

یادمه اون روزا مصادف شده بود با اون وقتایی که همسر حالش گرفته ست . حالا دلیلش رو یا الان یادم رفته یا اینکه همون موقع هم نمیدونستم دلیلش چیه .

خانوادگی بود یا کاری نمیدونم ، بین خودمون که مشکلی نبود اما یادمه چند روزی اوضاعش کلا بی ریخت و بی حوصله بود .

بهش گفته بودم میخوام جشن بگیرم اما با جزئیات نه . بهش گفته بودم آرایشگاه بره و لباس خوب بپوشه که میخواییم عکس بگیریم .

اما وقتی از راه اومد ، که تازه کلی هم دیر کرده بود ، واقعا کُرک و پرم ریخت ، در خسته ترین حالت ممکن اومده بود با داغون ترین قیافه ممکن.

حتی پایه سلفی رو هم که صد بار تاکید کرده بودم بیار ، نیاورده بود .

حالم حسابی گرفته شد ، بهم برخورده بود و احساس میکردم اصلا براش مهم نیستم.

میگفتم اگه مهم بودم یادت نمیرفت حرفامو . یه کم وقت میذاشتی برام.

یادمه کیکی که میخواستم برای جشنمون درست کردم ، پر کار بود و آخرش هم نتونستم چیزی که میخوام رو درست کنم اما خب واقعا کیک خاص و قشنگی از کار در اومد.

اونشب هیچ عکس دوتایی نگرفتیم .

فقط یه دونه عکس داریم از اون شب ، که همسر پشت میز کندی بار نشسته .

همون موقع بهش گفتم امشب عکس نمیگیرم تا هر موقع به این عکس نگاه میکنیم یادمون بیاد از بداخلاقی و بی توجهی کردن امشبت .

از تموم خوراکی ها هم بسته بندی کردم و دادم با خودش برد خونشون .

امسال هم از شانس ما مصادف شد با پیک کاری همسر ، و خب طبیعتا خستگی ها و بی حوصلگی هاش .

کلی نقشه کشیده بودم برای سورپرایز و هدیه و جشن ، حتی لباس دوختم !!

اما خب دیدم اینطوری هیچ فایده ای نداره جز اینکه یه خاطره تلخ دیگه برای خودم بسازم .

دیشب تو تلگرام چت های قبل از عقدمون رو پیدا کردم و با هم خوندیم و خندیدیم ، یه جاهایی مشت ش زدم و گفتم : خیییییلی پررو بودیاااا!!

صبح هم وقتی بیدار شدیم ، تو همون خواب و بیداری اول صبحمون ، با همون صدای گرفته گفتم : سالگردمون مبارک همسر.

بعدم فیلم روز عقدمون تو محضر رو گذاشتم و از روی فیلم ، وقتی داریم دفتر رو امضا میکنیم عکس گرفتم و تو اینستا و تلگرام بهش تبریک گفتم .

تموم ایده هام رو برای جشن هم نگه میدارم چند روز دیگه و سر فرصت انجام میدم‌.

اما خب جدیدن یه تصمیم دیگه هم گرفتیم که مربوط به هدیه دادن هست . تصمیم گرفتیم برای مناسبت های دوتاییمون ، اگه چیزی لازم نداریم بهم هدیه ندیم . 

+ چند روزی هست که دارم فکر میکنم من آدمی هستم که حداکثر برای یکسال برم با همسر تو مزرعه زندگی کنم که بهتر بتونیم پس انداز کنیم؟؟

 

 

فقط جایی برای نوشتن....
ما را در سایت فقط جایی برای نوشتن. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fso1996o بازدید : 318 تاريخ : سه شنبه 30 بهمن 1397 ساعت: 23:37