بنظرم توقع زیادی داره که بعد اون اتفاقات من پاشم عید دیدنی برم خونه طرف!!
شاید باید همون موقع یه آبرو ریزی راه مینداختم و بقیه رو خبردار میکردم که الان نگه جواب مامان اینا رو چی بدم بیا بریم حالا پنج دقیقه میشینیم زود پامیشیم!!
میگم به من هیچ ربطی نداره این مشکل خودته من پامو اونجا نمیذارم.
مامانشم ول کن نیست، میگه چند ساله نرفتی خونشون بزرگتره زنگ زده دعوت کرده و فلان و بیسار
منم سکوت کاملم جلو مامانش ولی بهش گفتم من اونجا نمیام خودت باید بهانه جور کنی اصلا خودتو بزن به مردن بگو نمیتونم بیام...
.
.
فقط جایی برای نوشتن....برچسب : نویسنده : fso1996o بازدید : 6