424.

ساخت وبلاگ

امکانات وب

ناهار خونه روستای داییش دعوت بودیم، بعد ناهار میمچه رو بردم تو اتاق که بخوابه میم و مامان باباش رفتن سر زمین. من و بچه هم یه چرت زدیم تا برگشتن.

گفتن فلانی زنگ زده که چیشد میایین پس؟ میم گفته فکر نکنم حالا بریم خونه ببینیم چی میشه ولی خسته و خاکی ام فکر نکنم بیاییم.

راه افتادیم بیاییم شهر، نزدیکای خونه اونا که بودیم(ناچار از جلو درشون باید رد بشیم همیشه) دیدم مامانش گوشی برداشته و داره زنگ میزنه...

میم گفت مامان زنگ نزن نمیریم ولی همزمان هم کج کرد سمت خونشون که پارک کنه.

تو آینه بهم نگاه کرد که چیکار کنم بریم یه سر؟؟

آخه لعنتی چرا میندازی گردن من؟؟ من الان چی بگم؟؟

فقط نگاش کردم.

در خونشون باز شد و همه پیاده شدن، منم با ناراحتی پیاده شدم. میم خواست بیاد کمک بچه رو بگیره نگاهش نکردم و از کنارش رد شدم.

گفتن *** خونه نیست ما هم نرفتیم تو خونه جلو در سلام و علیک کردیم.

و عیدی بچه رو دادن و راه افتادیم سمت شهر.

تو آینه همه نگاهش به من بود که ببینه قهرم یا نه.

آره قهر بودم،. تمام تنم میلرزید، تو بغض بودم.

حقم نبود من رو تو این موقعیت بذاره که من دوباره همه چیز برام زنده بشه، نباید جلو مامان و باباش از من میپرسید چیکار کنم بریم یکسر؟؟ چرا میندازی گردن من؟؟

.

اونشب تمام توجهش به من بود، میدونه دلخورم نگاش نمیکنم. هر طور که میتونست خودش رو تو قاب نگاه من جا میداد.

تو موزه سعی میکرد چیزای جالب تر رو پیدا کنه نشونم بده، موقع شام جلو مامان و باباش و اونم تو رستوران لقمه دهن من گذاشت.

ولی برای من مهم بود که محکم نگام کنه و بگه دیگه هیچی نیست تو چرا هنوز نگرانی؟

تو چرا هنوز میترسی؟

برام مهم بود که بگه مطمئن باش همه چی تموم تموم تمومه.

ولی نگفت.

موقع خواب وانمود کردم گریه میکنم شاید زبون باز کنه و بگه ولی گفت فکرم درگیره تو بدترش نکن!!

هنوزم فکر میکنم خونه بود و الکی گفتن خونه نیست چون دیگه روش نمیشه با من چشم تو چشم بشه.

حتی فکر میکنم نکنه میم بهش گفته باشه که بگو خونه نیستم!!

اخه چرا میم خبر داشت که باید قلبشو عمل کنن؟؟

.

دلم برای خودم میسوزه، دلم میخواست داد و بیداد راه بندازم و بگم که مطمئن نیستم.

دلم میخواد باهاش قهر کنم سر سنگین باشم.

ولی نمیتونم

دوسش دارم.

.

.

فقط جایی برای نوشتن....
ما را در سایت فقط جایی برای نوشتن. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fso1996o بازدید : 6 تاريخ : دوشنبه 3 ارديبهشت 1403 ساعت: 16:23