211.

ساخت وبلاگ

امکانات وب

ده روزه که این وضعیت مسخره اومده سراغم. دلم برای راه رفتن ، بیرون رفتن ، خرید کردن و حتی انجام کارهای خونه تنگ شده ...

ده روزه که بیشتر از دو سه دقیقه نمیتونم رو پام بایستم. بیشتر از ده قدم نمیتونم راه برم.

تا امشب حتی نمیخواستم فکرشو کنم که این لعنتی روماتیسم باشه ...

من این لعنتی رو از نزدیک دیدم ، درد هاش رو دیدم ، ناتوانی هاش رو دیدم ، آمپول های وحشتناک تو زانوش رو دیدم .

نه ، نمیخوام .

نمیخوام که روماتیسم باشه .

تا امروز صبح فقط پای راستم بود .

امروز چشم هام رو باز کردم زانوی چپم هم درد داشت ، خم نمیشد .

ترسیدم ، گفتم خواب میبینم . 

خوابیدم و گفتم این بار که بیدار بشم خوب شده .

اما خوب نشد .

از صبح تو دلم آشوبه . نکنه واقعا روماتیسم باشه؟؟؟

دلم نمیخواد مثل پیرزن ها نماز نشسته بخونم . نتونم روی زمین بشینم ... توالت فرنگی برم.

خدایا تو رو به خودت قسم بسه ...

این ده روز به اندازه کافی ترسیدم ، حالم بد شده . حالم و روحم بد هست .

فکرم خراب هست.

غرورم له شده که مادرم بیاد خونه م و ظرفام رو بشوره .

خدایا؟؟؟ 

تو رو به خودت قسم بسه .

 

 

 

فقط جایی برای نوشتن....
ما را در سایت فقط جایی برای نوشتن. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fso1996o بازدید : 266 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 20:01