277.

ساخت وبلاگ

امکانات وب

مامانم یکشنبه رفت سفر،. دوشنبه رو پیش بابام موندیم و شب اومدیم خونمون. سرراه گوشت خریدیم و شبی شستم و بسته بندی کردم و یه قسمت هم گذاشتم یخچال که برای امروز نخودآب درست کنم.

اخه خودمم میفهمم این خونریزی ها روی اعصابم تاثیر گذاشته و ترکش‌هاش از همه بیشتر نصیب میم بیچاره میشه!

دیشب خداروشکر خداروشکر میمچه آروم بود، سر ساعت بیدار میشد شیرش رو میخورد و میخوابید. امروز میخواستم عکاسی دوماهگیش رو انجام بدم واسه همین صبح انگیزه کامل داشتم برای بیدار شدن، ساعت هشت که میمچه بیدار شد و شیر خواست دیگه منم راه افتادم.

از شب قبل تخم مرغ آب پز کرده بودم برای صبحانه و هم لقمه کنم میم خواست بره سرکار ببره، که خب میم هم دیرتر رفت سرکار و صبحانه رو خونه باهم خوردیم.

عکاسی انجام شد و رفتم توپ ها و عروسکش رو که برای عکس استفاده کرده بودم بذارم تو کمد که چشمم به یه لباسش افتاد که اصلا ازش یادم نبود و اگه نمیدیدمش دیگه کوچیکش میشد.

همون موقع که ذوق کرده بودم از پیدا کردن لباس جدید و داشتم نگاهش میکردم یه لباس دیگه هم اون وسط توجهم رو جلب کرد و اونم برای الان اندازه ش بود.

باورم نمیشد این فسقلی که حتی لباس سایز صفر هم از تنش میوفتاد حالا اونقدر بزرگ شده که سایز یک ها رو باید تند تند تنش کنم تا کوچیک نشده.

خدایا شکرت، خدایا الحمدلله، خدایا ممنونم ازت.

یادمه همون روزایی که من خیلی حالم بود از کوچولویی میمچه، یه شب خالم زنگ زد و صحبت کردیم گفت خیالت راحت خیلی زود میرسه اون روزی که یکی یکی لباساش کوچیکش میشه و باید بذاری کنار و لباس نو بخری. همونجا پشت تلفن بغضم ترکید و گفتم خداکنه...

اخه خیلی برام دور و بعید بود، میمچه اون قدر لاغر بود که وقتی میخواستم پوشکش کنم یا لباسش رو عوض کنم گریه م میگرفت.

حالا اون دست های کوچولو و نحیف چقدر هم تو بیمارستان آنژیوکت و سرم بهشون وصل بود و کبود میشد و رگش پاره میشد و هزارتا مصیبت دیگه.

فکر اون روزها هم پشتم رو به لرز میاره. هنوزم خودم رو مقصر کوچولو و زودبه دنیا اومدنش میدونم و هنوزم فکر میکنم گناهکارم بابت شیرنخوردنش. نمیدونم چرا نمیتونم خودم رو ببخشم.

خداروشکر که اون روزها تموم شد و به خیر گذشت.

امروز حسابی کدبانو گری کردیم دیگه بعد مدت ها حسابی خونه رو مرتب کردم، ناهار درست و حسابی پختم و حس زندگی گرفتم.

خدایا شکرت بابت همه چیز

خدایا نور ایمانت رو تو قلب من و میم و میمچه روز به روز بیشترکن.

خدایا؟؟؟ عاشقتمممممم

.

فقط جایی برای نوشتن....
ما را در سایت فقط جایی برای نوشتن. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fso1996o بازدید : 65 تاريخ : پنجشنبه 7 ارديبهشت 1402 ساعت: 14:46