207.

دیشب بالاخره عکس و فیلممون رو تحویل گرفتیم. هر چی از کیفیت و قشنگی عکسا بگم دو برابرش باید از افتضاح بودن فیلممون بگم. 

با اینکه من اصلا آدم بی ادبی نیستم اما خیلی دوست دارم چند تا حرف بی ادبانه به فیلمبردار بگم. اوج بی سلیقه بودنه !! 

حالا باید سرفرصت بشینم چندین بار خودم نگاهش کنم و کم و زیادش کنم شاید کمی از افتضاح بودن در بیاد .

اونقدر بی سلیقه که با کفش وارد خونمون شده و کل راهرو را طی کرده جلو فرش کفششو دراورده و تازه تو فیلم هم کفشش دیده میشه و نکرده حداقل یجوری فیلم بگیره که شلخته بودن خودش مشخص نباشه.

موقع رقص پیراهن همسر از شلوارش زده بیرون نگفته درستش کن.

از رقصیدنمون یه جوری فیلم گرفته که خل بازیه فقط .

بعد هر جا تونسته افکت مسخره گذاشته . 

خلاصه که فیلممون میمونه برا خودمون و نشون کسی نمیدیم .

فردا جشن تکلیف سومین عشق خاله ست. باورم نمیشه ۹ ساله شد فرخنده . یه دختر کوچولو سفید و کپل بود و من عاشقش بودم همه جوره دورش بودم و حاضر بودم همه ی کار هاشو خودم انجام بدم اون موقع سیزده سالم بود .

فرخنده دقیقا فردای روز تولد سیزده سالگیم به دنیا اومد ، یه آذر ماهی به تمام معنا . 

امروز از صبح رفتم خونه مامانم و کیک جشن فردا رو پختم و خداروشکر خیلی هم خوب شد و راضی بودم. خدا کنه فردا مهمون ها هم از طعمش راضی باشن.

.

این روزا بدجور رفتیم تو کلک خونه خریدن ، باید هرطوری هست یه خونه جور کنیم برای خودمون. تمام فکر و تلاشمون فعلا در این زمینه ست.

موتور بیچاره مون رو گذاشتیم برای فروش البته نه بخاطر خونه بلکه بخاطر هرروز خراب شدنش.

پای من هم فک کنم تو تصادف یه اتفاقی افتاده براش ، بعد از یک ماه هنوز یه توپ سفتی به اندازه گردو زیر پوستمه و نرم نمیشه و کمی درد داره . 

من چرا اینقدر سخت دکترم؟؟ 

شنبه ماهگرد عروسی مونه . یک ماهه که ما هم خونه شدیم . خیلی عمر زود میگذره .... خیلی . و من متنفرم از این خصوصیت زندگی!

جمعه هم عقد پسر داییمه ، هم بازی دوران کودکی هم زن گرفت . علی فقط یک ماه از من بزرگتره . یادش بخیر که چقدر دوچرخه سواری میکردیم خونه داییم.

قبل از مدرسه رفتنمون بود . داییم و زنش رفته بودن حج واجب. من و خواهرم رفته بودیم خونه داییم که بچه ها تنها نباشن و دور هم باشیم . گاهی هم مامانم و دایی بزرگم میومدن پیشمون.

.

کتری مان به سوت امد .

به عنوان زن خانه به سفارش همسر بروم چای دم کنم.

 

 

فقط جایی برای نوشتن....