402.

ساخت وبلاگ

امکانات وب

سه روزه که میم قراره بره کارخونه ای که رزومه پر کرده، یه خبر بگیره که چیشد بالاخره؟ ولی بازهم نرفت و بارون و شلوغی جاده رو بهانه کرد.

منم وانمود کردم خوابم میاد تا دیگه پیگیر سکوت و قهرم نشه چون اصلا حوصله بحث ندارم، تا میام یه پولی جمع کنم برای خودم باز ویرش میگیره ماشین تعمیر کنه منم گفتم ندارم البته میدونم تهشم دلم طاقت نمیاره و میدم پولو بهش ولی تا بتونم مقاومت خواهم کرد.

پاشو برو کار پیداکن که با ماشین کار نکنی که هرروز یه جاش خراب شه!

میم که رفت بیرون با بچه یه چرت زدم و بعدم اتاقش رو مرتب کردم و یه کم جابه‌جایی وسایل.

خونه رو هم جارو کردم.

دلم میخواد یه کم چیز میز رد کنم ولی میدونم بازهم نمیذاره و میگه حیفت نمیاد؟؟

شایدم ببرم بذارم خونه مامان.

آشپزخونه یه بشور بشور جانانه لازم داره ولی دست تنها نمیتونم الانم دم عیدی کارگر گیر نمیاد.

فریزر رو برای ماه رمضان آماده کردم. خدابرکت بده

بچه امروز با زبون خوش غذاشو خورد و من خوشحال ترین مامان دنیام الان فقط جایی برای نوشتن....

ما را در سایت فقط جایی برای نوشتن. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fso1996o بازدید : 11 تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1402 ساعت: 16:34