چند روزی میشه که ماما و بابا میگه ولی مبهم و گذرا.
امروز میم از بیرون اومد داشتیم میرفتیم در رو براش باز کنیم خیلی واضح گفت : بابا.
شب که میخواستم با کالسکه ببرمش بیرون، دم خدافظی به میم نگاه کرد و با ذوق گفت : بابا.
تلفنی داشتم برای مامانم تعریف میکردم بابا گفتنش رو دوباره گفت : بابا.
برگشتیم بالا میم داشت دلشو قل قل میکرد خندید و گفت : بابا.
.
.
فقط جایی برای نوشتن....برچسب : نویسنده : fso1996o بازدید : 13