461.

ساخت وبلاگ

امکانات وب

از اینکه نصفه راه شک کرد ماشین رو قفل کرده یا نه و برگشت ناراحت شدم.

از اینکه گوشیش رو جا گذاشت ناراحت شدم.

چون دیر رسیدیم و درب بهشت ثامن رو بسته بودن.

چون شلوغ بود و اگه میخواستم برم زیارت نمیشد همدیگرو پیدا کنیم موبایلم نداشت که زنگ بزنیم.

دارم فکر میکنم تفاهمت( تحمل تفاوت‌ها) کو؟ مهربونیت کو؟ اومدیم خوش بگذرونیم دیگه الکی زهرش نکن...

اصلا شاید قرار بوده اتفاق بدی بیوفته و اینطوری خدا جلوی اون اتفاق بد رو گرفته، هوم؟

بیخیال بعد صدسال اومدیم حرم، بذار خوش بگذره مداد جان مادرت زهرمون نکن.

میدونی؟ اصلا شایدم میم همون میم همیشگیه و من صبرم کم شده.

یه مدت چقدر صبور و عاقل بودم، چطوری بودم؟ و چطوریه که الان نمیتونم باشم؟؟

.

.

فقط جایی برای نوشتن....
ما را در سایت فقط جایی برای نوشتن. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fso1996o بازدید : 16 تاريخ : يکشنبه 20 خرداد 1403 ساعت: 23:24