حالم گرفته ست،. تو دلم آشوبه. خدایا کمک کن، امام رضا جان شما ضامن بشید آقاجان...
ان شاالله صحیح و سالم پیداشون کنن...
.
چند روز هی به مامان گفتم پاشو بیا میخوام نون شیرمال بپزم، هی نشد که بیاد. دیشب تو بارونا میمچه رو زدم زیر بغلم رفتیم وسایلشو خریدیم و اومدم دست به کار شدم اواسط کارم میم اومد خونه.
خوب شد خداروشکر، میم و مامان بابامم دوست داشتن.
چه حس خوبی داره، احساس زنده بودن میکنم وقتی کاری علاوه بر روتین هر روز انجام میدم فقط جایی برای نوشتن....
برچسب : نویسنده : fso1996o بازدید : 12